باشد قبول... هرکی در بازی عشق جر زد... برای همیشه جریمه شود

به ایستادن ِ یک پایی ،‌کنار ِدیوار ِ خاطرات ...!

این روزها تلخ ترم!

از قهوه ای...

که تو را

قسمت فال من نکرد...!

حق با کشیش ها بود گالیله !

زمین گرد نیست

هر که میرود دیگر باز نمی گردد!!!!!

خیالی نیست !

بشکن !

بسوزان!

خرده و خاکسترم

باز از تو می نویسند ...

می خواهمت چنانکه شب خسته خواب را

می جویمت چنانکه لب تشنه آب را

محو توام چنانکه ستاره به چشم صبح

یا شبنم سپیده دمان آفتاب را

بی تابم آنچنانکه درختان برای باد

با کودکان خفته به گهواره تاب را

بایسته ای چنانکه تپیدن برای دل

یا آنچنانکه بال پریدن عقاب را

حتی اگر نباشی، می آفرینمت

چونانکه التهاب بیابان سراب را

ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی 

با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را

من را به غیر عشق به نامی صدا نکن

غم را دوباره وارد این ماجرا نکن

بیهوده پشت پا به غزلهای من نزن

با خاطرات خوب من اینگونه تا نکن

موهات را ببند دلم را تکان نده

در من دوباره فتنه و بلوا به پا نکن

من در کنار توست اگر چشم وا کنی

خود را اسیر پیچ و خم جاده ها نکن

بگذار شهر سرخوش زیبائیت شود

تنها به وصف آینه ها اکتفا نکن

امشب برای ماندنمان استخاره کن

اما به آیه های بدش اعتنا نکن....

برگزیده از وبلاگ : آشیانه ای برای عشق